آوینآوین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

شاهزاده خانم مامان و بابا

32 هفته تو دل مامان

سلام نفسک مامان ..دختر یکی یه دونم ...امروز 32 هفته ات تمام شد عزیزم دیگه یواش یواش امدنت نزدیک میشه . فدات شم زودی بیا بغل مامان تا صورت ماهت رو ببوسم این روزا مامان و بابا مشغول جمع کردن اسباب های خونه هستند آخه همین روزا باید اسباب کشی کنیم دخترم و بریم توی ساختمون مامان بزرگ بشینیم تا ایشالله 1 سال دیگه خونه خودمون آماده بشه عزیزم.. حالا دیگه فقط 2 طبقه با خونه مامی بزرگ فاصله داریم و خاله پرستو و دایی پیمان می تونند هر روز بیان و به تو سر بزنن ...کلی هم باهات بازی کنن دوستت دارم دختر قشنگم ...با فرشته ها دعا کن زودتر کارها تموم بشه و مامان بتونه اتاق قشنگتو زودتر درست کنه و وسایل نازنازیتو برات خوشگل بچینه .. ...
17 مرداد 1391

یادداشت خاله پرستو

تاریخ : 31/3/91 دختر ملوسم خاله پرستو  قبلا تو دفتر برات نوشته بود ...از طرفش برات اینجا می نویسم: ( یادم رفت بگم الان که تو دل منی خاله پرستو 12 سالشه و خیلی دوستت داره ) با عرض سلام به خواهرزاده گلم خیلی خیلی خیلی دوستت دارم ...این عروسک های باربی روی دکور را من برات خریدم امیدوارم خوشت بیاد ..یه کفش هم برات خریدم ...خوشت میاد؟؟؟نه؟ اوووووووووم حتما خوشت میاد ....عزیزم خیلی خیلی دوستت دارم بووووس بووووس ( خاله جون کلی هم برات نقاشی و شکلک کشیده که تو دفترت هست ایشالله خودت بزرگ می شی با خاله نقاشی می کنی)     ...
12 مرداد 1391

سونوگرافی 7 ماهگی

تاریخ:19/4/91 سلام قشنگ ترین دختر دنیا ...عزیزم امروز با بابا رفتیم سونوگرافی و صورت قشنگ و ماهتو دیدیم الهی قربون اون دست های کشیده و خوشگلت برم ..اول همش دست هاتو گرفته بودی جلوی صورتت و اجازه نمی دادی آقای دکتر ازت عکس بگیره ....فدات بشم که اینقدر با حیایی بالاخره یه چند تایی عکس ازت گرفتیم ...هر روز نگات می کنیم با بابا و کلی ذوق می کنیم یکی از عکس های صورتت رو گذاشتم زمینه گوشی موبایلم و هر ساعت نگات می کنم ....دلم می خواد زودتر بیایی تو بغلم عزیز دلم می بوسمت ...
12 مرداد 1391

یادداشت بابا برای تو

تاریخ: 16/4/91 اینم یادداشت بابا که برات تو دفترت نوشته بود: قربونت برم خوشگل بابایی ..خانومم هر روز میام پیش مامان باهات حرف می زنم و قربون صدقه ات می رم .. با صدای من تکون می خوری ..حسابی کیف می کنم و از خوشحالی بال درمی ارم نازکم خیلی دوستت دارم و منتظرم چهره زیبات رو زودتر ببینم ..من و مامانت حسابی عاشقتیم زندگی ما رو رنگ و بوی دیگه ای دادی عزیزم بوس
12 مرداد 1391

از برکت وجود تو

تاریخ : 15/4/91 سلام عزیز دردانه مامان ...عسلکم امروز 7 ماهه تو دلمی و یه خبر خیلی خیلی خوب برات دارم بالاخره امروز مامان و بابا برات یه خونه خوشگل خریدن هورااااااااا .......ایشالله وقتی 1 ساله شدی می ریم تو خونه خودمون عزیزم ...اتاقتو برات درست می کنیم ...همه وسایلتو خوشگل می چینیم .... عزیزم خدا رو شکر می کنم به خاطر برکت وجود تو ...هنوز نیومده کلی خیر و برکت با خودت آوردی و باعث شدی مامان و بابا بعد 6 سال زندگی مشترک بالاخره خونه بخرن مبارکتت باشه عسلکم ....دوستت دارم بی نهایت...بوووس (امروز نیمه شعبانه دخترکم عیدت مبارک)   ...
12 مرداد 1391

6 ماه و 2 هفته است که تو دلمی

تاریخ : 31/3/91 سلام شازده خانم من جدیدا خیلی شیطونی می کنی تو دل مامان مثل ماهی از یه طرف شکمم می ری طرف دیگه ...مامان فدات شه امروز شش ماه و 2 هفته است که تو دلمی مامان بزرگ هم برات یه عروسک خوشگل گرفته که خروپف می کنه خیلی خیلی نازه ....  
12 مرداد 1391

شروع خرید برای سیسمونی

تاریخ: 9/3/91 سلام دختر عسلم ..شیرینم مامان قربونت بره دیگه حسابی تکون ها و لگد زدن هات زیاد شده و تو دل مامان شیطونی می کنی .بابا هم عاشق حرکت هات شده هی میاد دستشو می زاره رو شکمم و شیطونی هاتو حس می کنه و کلی با هات حرف می زنه کلی چیز های خوشگل برات خریدیم و سفارش تخت و کمد هم برات دادیم تا یه سرویس خوشگل برات بسازن که لیاقت شاهزاده خانم ما رو داشته باشه....امروز هم با بابا می خواهیم بریم برات سرویس کالسکه و کلی چیز های قشنگ دیگه بخریم ....مبارکت باشه عزیزم خیلی خیلی خیلی دوستت داریم خاله پرستو و دایی پیمان خیلی دوستت دارن و همش منتظرن تا تو بدنیا بیایی خاله پرستو کوچولو همش می ره برات گل سر و تل های خوشگل می خره و با تمام رنگ ل...
12 مرداد 1391

اولین حرکت های شیرینت تو دل مامان

تاریخ : 18/2/91 سلام دختر قشنگم قربون اون تکون های کوچیکت برم که قند تو دل مامان آب می کنه...آره عسلم بعضی اوقات یکم کوچولو تو دلم تکون می خوری و منو کلی خوشحال می کنی . از چند وقت دیگه که بزرگتر شدی دیگه لگد زدن هات شروع میشه و هی می خوای تو دل مامان شیطونی کنی هر روز لحظه شماری می کنم تا زودتر صورت قشنگ و ماهت رو ببینم خیلیییییی دوستت دارم بابا عاشقته.. دیروز رفته سر کار و تا 2 هفته دیگه نمیاد ( کار بابایی اینجورییه 2 هفته کار و 2 هفته خونه ) ولی هر روز تلفنی باهات حرف می زنه....امشب گوشی تلفن رو گذاشتم رو دلم و بابا کلی قربون صدقه ات رفت ..تا صدای بابایی رو می شنوی تکون می خوری عزیزم دلم می خواد همیشه شاد و سلامت ببینمت و 3 تایی ...
12 مرداد 1391

یادداشت های مامان ( روزی که فهمیدم امدی تو دلم )

دختر نازو قشنگم مامان امروز برات وبلاگ درست کرده ..امیدوارم وقتی بزرگ شدی از خوندن خاطرات منو و تو بابا لذت ببری عزیزم البته از روزی که امدی تو دلم برات تو دفتر نوشتم و باهات کلی حرف زدم ...سعی می کنم همشو برات اینجا دوباره بنویسم ...خب پس بریم سراغ نوشته های قبل تاریخ : 30/10/90 امروز صبح ساعت 9 بی بی چکم مثبت شد ..احتمال دادم خدا یکی از فرشته هاشو تو دلم گذاشته . از خوشحالی تو دستشویی گریه کردم و خدا رو شکر گفتم تاریخ: 1/11/90 عزیزکم امروز رفتم آزمایش خون دادم تا مطمئن بشم امدی تو دلم ....آزمایش مثبت شد عشقم ..عزیز دل مامان به این دنیا خوش امدی .قول می دم برات بهترین مامان دنیا بشم هنوز به بابات نگفتم آخه سر کاره و هنوز از ماموری...
12 مرداد 1391